رهبران جهان در دوازدهمین دوره از نشست سران گروه 20 درباره اختلافات ریشهای خود بر سر برخی مسائل به بحث و گفتوگو نشستند، اختلافاتی نظیر تغییرات آب و هوایی، تجارت آزاد، مهاجرت و چگونگی مقابله با کره شمالی.
به گزارش عطنا به نقل از روزنامه ایران، اما با وجود هزینه نزدیک به 120 میلیون دلاری این دوره، نشست امسال هم نتوانست سیاستهای پیشین را در لوای توافقنامههای پر رنگ و لعاب جلوه دهد و در نهایت هم به افکار عمومی جهانی تحمیل کند.
چرا که بیرون محل نشست در طول تقریباً یک هفته اخیر دهها هزار نفر به بندرهامبورگ آمده بودند تا گواه این ادعا باشند. بیشک همانطور که نیک دردن (رئیس سازمان گلوبال جاستس نو) میگوید: «گروه ٢٠ نمیتواند از یک طرف مدعی سیستمی عادلانهتر باشد و از سوی دیگر تسلیم کسب و کارهای بزرگ شود. توسعه بازارهای مالی و «اصلاحات ساختاری» مانند آنچه در یونان تحمیل شد، ابزارهای سیاسی شکستخوردهای هستند که به چنین نابرابری عظیم و فقدان اعتماد عمیقی منجر شدهاند.»
برای تحلیل نتایج و دستاوردهای نشست امسال گروه 20 گفتوگویی را با دکتر علی بیگدلی استاد دانشگاه و رئیس کارگروه تاریخ امریکا و اروپا در دانشگاه شهید بهشتی انجام داد که در ادامه مشروح آن را از نظر خواهید گذارند.
*این دوره از نشست گروه 20 با اعتراضات گسترده و کم نظیر از ششم جولای کلید خورد از دید شما دلیل این میزان از اعتراض و خشونت نسبت به این دوره از اجلاس گروه 20 ناشی از چه عواملی بود؟
دلایل این نوع رفتار و واکنش افکار عمومی را باید در نابرابریهای اجتماعی و شکاف طبقاتی رو به گسترش در جامعه جهانی جستوجو کرد. جامعه سرمایهداری در ادوار گذشته با رقیب سنتی خود در یک تقابل دیالکتیک بود و تمام انتقادها و ایرادات مارکسیستها و کمونیستها و اساساً اندیشه چپ را درخصوص خود سریعاً برطرف میکردند تا نظام سرمایهداری پویاتر شود.
اما در دوران کنونی پس از سقوط کمونیسم عملاً نظام سرمایهداری در یک فضای بیرقیب به جایی رسیده است که نوعی فاصله عمیق با اکثریت جامعه جهانی برقرار کرده است که میتوان تمام بحرانهای کنونی عرصه بینالملل را نتیجه چنین فاصلهای دانست و همین مسئله سبب شد تا افکار عمومی جهانی به این باور برسند که نظام بینالملل در قبال عملکرد این بازیگران (گروه 20) به یک جهنم بدل شده است.
یقیناً این فاصله در اروپا بیشتر باعث تحریک جامعه و افکار عمومی به سبب آزادیهای مدنی میشود لذا در هر دوره گروه 20 که نمایندگی قدرتهای اقتصادی جهان هستند با عملکرد خود بیش از پیش بر دایره و دامنه اختلافات و انتقادات علیه خود افزودهاند و من معتقدم که با این نوع عملکرد جامعه جهانی در نقطهای از تاریخ گرهای سخت در نظام سرمایهداری خواهد انداخت و این حجم گسترده و در عین حال شدید نشانهای از آن است.
*این دوره از نشست گروه 20 تحت تأثیر تغییرات سران در کشورهای کلیدیاش برگزار شد؛ از انتخاب ترامپ در امریکا گرفته تا روی کار آمدن ماکرون در فرانسه، تشکیل کابینه ترزا می و انتخاب محمد بن سلمان به عنوان ولیعهد جدید عربستان، اساساً از دید شما این تغییرات در سطح سران این کشورها چه تأثیراتی بر نشست امسال داشت؟
خانم مرکل در مصاحبهای قبل از آغاز نشست اظهار داشت که اعضای اتحادیه اروپا شرکت کننده در نشست که متشکل از آلمان، فرانسه و ایتالیا است که در یک سیاست مشترک و هماهنگ مواضعی یکپارچه را خواهند داشت لذا این دوره از نشست با این اظهار نظر میزبان اتمام حجتی بود با ترامپ که در همین تقریباً 6 ماه زمامداریاش اختلافات معناداری را با اتحادیه اروپا داشت.
لذا اگر چه هدف گروه 20 و حتی مهمتر از آن گروه 8 یا به عبارتی گروه 7 سامان بخشی و انسجام به اقتصاد جهان است اما نشست امسال به واسطه حضور ترامپ و مسئله تغییرات ساختاری عربستان سعودی رنگ غالبی از مسائل سیاسی داشت و با توجه به حضور چهرههای جدیدی از سران کشورهایی که شما به آن اشاره داشتید و ایجاد زاویه معنادار ترامپ، مضاف بر رفتارهای غیر قابل پیشبینی او سبب شد تا این دوره از نشستها افزون بر اعتراض شدید افکار عمومی در سایه سنگین اختلافات سران گروه 20 تشکیل شود.
ترامپ در تقابل با سخنان مرکل، قبل از عزیمت به هامبورگ در سفر به لهستان اعلام داشت که تنها هدف واشنگتن برای شرکت در این نشست پیگیری اهداف، مقاصد و منافع کشورش است که در جواب این اظهار نظر آقای ماکرون همنوا با خانم مرکل، اولویت بخشی به اتحادیه اروپا را هدف شرکت کشورهای عضو این اتحادیه در این نشست دانست. این از نشانههای اختلاف قبل از شروع نشست بود. نباید حضور ترزا می که کشورش در حال جدایی کامل از اتحادیه اروپاست را در تقابل با مرکل و ماکرون را هم نادیده بگیریم.
*با توجه به اینکه گروه 20 متشکل از 20 قدرت اول اقتصادی جهان بوده و 85 درصد تجارت جهانی را در اختیار دارد، اساساً جایگاه نشست گروه 20 در حل و فصل و تغییر در مناسبات در عرصه بینالملل چیست؟
یکی از نکات مهم نشست جی 20 این است که هیچ کدام از دستاوردهای آن برای کشورها الزامآور نیست. اما از آنجا که سه چهارم تولید ناخالص جهانی در دست این گروه است، تصمیمات این نشستها در عرصه نظام اقتصاد بینالملل و حتی سیاست بینالملل بی تأثیر نخواهد بود. پس این پارادوکس تأثیرگذاری و بی تأثیری در هر دورهای متفاوت بوده است و گاهی تصمیمات آن بر مناسبات جهانی اثرگذار بوده و گاهی هم توان لازمه را به هر دلیلی نداشته است.
*به دونالد ترامپ اشاره کردید که میتواند مرکز ثقل اختلافات این دوره از نشست گروه20 باشد. به نظر شما اعضای گروه 20 و مهمتر از آن گروه 8 ، چه رفتاری را با واشنگتنی که سکانداری سیاستش به دست ترامپ افتاده است، خواهد داشت؟
ترامپ با رفتارها و تصمیمات خود در حال تغییر نظم نظام بینالملل است اما چالش اساسی ترامپ با نظام بینالملل و متقابلاً هم اختلاف اساسی نظام بینالملل در قالب گروه 20 یا گروه 8 با ترامپ در نکتهای به نام «عقلانیت سیاسی» است که گویا ترامپ کمترین بهرهای از آن دارد و از آنسو چه افکار عمومی جهانی و چه نظام بینالملل با در پیش گرفتن عقلانیت سیاسی، اکثر تصمیمات یا بهتر بگوییم تمام تصمیمات ترامپ را به چالش میکشند و دامنه این مسئله حتی به جامعه امریکا هم کشیده شده است و شما شاهدید که در طول چند ماه گذشته جامعه مدنی وحتی بخشی از بدنه حاکمیت در مقابل فرمانها و دستورات ترامپ ایستاده و در برخی موارد هم او را وادار به عقبنشینی کردهاند چرا که ترامپ در فضایی بیرون از این عقلانیت سیاسی تلاش دارد تا به اهداف خود دست یابد. اکنون امریکا بر سر مسئله اوکراین و شبه جزیره کریمه و مهمتر از آن مسئله سوریه و تروریسم، با وجود ادعای نزدیکی ترامپ به پوتین، اختلاف نظر شدیدی از جنس استراتژیک دارد و مسئله اختلاف با پکن بر سر شبه جزیره کره و آزمایش های هستهای پیونگ یانگ، کاهش ارزش یوان برای به چالش کشیدن اقتصاد امریکا، تنش با اتحادیه اروپا با محوریت برلین بر سر مسائل گوناگون از نقد ترامپ به ماهیت اتحادیه تا مسائلی مانند برخی از دستورات ترامپ برای افزایش حق گمرکی کالاهای آلمانی برای ورود به خاک امریکا و اختلافات با سایر اعضای گروه 20، کار را به جایی رسانده که یقیناً انتظار نمیرفت در یک نشست دو روزه این سطح از اختلافات حل شود. لذا خروج ترامپ از بازار تجارت جهانی یا دستور خروج از معاهده پاریس سبب شده تا ایالات متحده در طول دوران زمامداری ترامپ در یک تنش نسبی با نظام بینالملل به سمت یک نوع انزوا پیش رود و یقیناً این نوع از رفتارهای تنشزای ترامپ نه تنها واشنگتن را به اهدافش نخواهد رساند که حتی باعث نزدیکی مسکو و پکن به اتحادیه اروپا خواهد شد.
*تصمیمات گروه 20 هیچ الزام قانونی، سیاسی و حقوقی بینالمللی را برای سایر کشورهای جهان ایجاد نمیکند. آیا این نشست و نتایج خارج شده از آن، میتواند در حل مناقشات جهانی نقش داشته باشد؟
بگذارید خلاصه بگویم، همچنانی که قبلاً هم اشاره داشتم قطعاً اگر این نشستها نمیتوانند تأثیر مستقیمی را بر این مسائل داشته باشد اما حداقل بسترهای لازم برای حل و فصل مناقشات را پدید میآورند. به این ترتیب همین دیدارهای حاشیه نشست میتوانند در آینده به صورت دیداری کاملاً جدی پی گرفته شده و مسئله کریمه، سوریه یا شبه جزیره را در ملاقاتهای جدیتر طرفین برای رسیدن به یک راه حل مناسب شکل دهند. پس باید با این دید به نتایج نشست نگاه شود.
*اما متعاقب مناقشات ژئوپولتیکی و در سایه آن ایجاد مبحث تروریسم بویژه در منطقه خاورمیانه، محور دوم این نشستها به نام بحران مهاجرتی شکل میگیرد. بواقع این دوره از نشست گروه 20 چه تأثیری بر حل یا حداقل کاهش این دست از بحرانها میتواند داشته باشد؟
یقیناً من بر این باورم که باید مسئله سوریه از هر طریقی تا پایان سال 2017 میلادی در میان ابرقدرتها به سرانجام برسد. توافق پوتین و ترامپ برای ایجاد آتشبس در جنوب غربی سوریه نشانهای هر چند ناپایدار اما مثبت است.
لذا بسترهای دیداری که ترامپ با پوتین و شی جین پینگ در این دوره از نشست گروه 20 داشت، باید در آینده هم به صورت جدیتر برای حل و فصل مشکل و مناقشه 6 ساله سوریه پی گرفته شود. چرا که یکی از عوامل اصلی در افزایش میزان مهاجرت به سمت اروپا یقیناً جنگهای داخلی در منطقه خاورمیانه و سوریه است.
از همین رو بحران مهاجرت که امروز گریبانگیر اتحادیه اروپا شده و یکی از محورهای مانور پوپولیستها و جریان راست افراطی در انتخابات متعدد در کشورهای عضو این اتحادیه شد، امروز به قدری جدی شده که یقیناً باید چه در این دست از نشستها یا سایر نشستهای تخصصی فکر و راه حلی برای آن اندیشیده شود. چرا که با فزونی روند مهاجرت عملاً عرصه فرهنگی نظام بینالملل به واسطه تداخل فرهنگی و تشتت فرهنگی با تهدید روبهرو خواهد شد.
بستن مرزهای ترکیه، قبرس، محدود کردن مرزهای یونان یا افزایش گشتهای دریایی در آبهای ایتالیا نمیتواند راه حلی برای حل این بحران باشد هر چند که این دوره از نشست هم برای بحران مهاجرت نتیجه خاصی دربر نداشت و انتظار هم همین بود اما حداقل با مطرح شدن بحران مهاجرت به عنوان یکی از محورهای اصلی نشست امسال، آن را به یکی از دغدغههای مهم اعضای این گروه بدل کرده است که امیدواریم با راه حلهای جدیتر در آینده این مشکل حل شود.
*با توجه به اینکه محور سوم این دوره از نشستها مسئله تجارت جهانی بود، برآیند این دوره از نشست برای پیشبرد و افزایش این تجارت را با توجه به اینکه ترامپ درخصوص اقتصاد هم با فرمانهایی نظیر بازنگری در پیمان اقتصادی امریکای شمالی (NAFTA) و خروج از معاهده ترانس پسفیک (TPP) با دستور 23 ژانویه امسال توسط خود ترامپ و نگاه چالش زایش به حوزه ترانس تلانتیک (TTIP)، بنای اختلافات شدیدی با سایر اعضای این گروه نهاده است را چگونه تحلیل میکنید؟
زمانی که ترامپ چه در زمان تبلیغات انتخاباتی و چه در دوران زمامداری سیبل انتقاد به نظم اقتصادی خود را به سمت مسائلی مانند چارت سالانه 800 میلیارد دلاری پکن به واشنگتن برد، باید منتظر چنین رفتارهایی ولو در آینده بود. به باور ترامپ باید برای افزایش اشتغال و درآمد داخلی امریکا تولید را به داخل خاک ایالات متحده بازگرداند.
لذا پیمانهای تجاری بین المللی که به سرمایهداران اجازه میدهد با کارگر ارزان و صرف هزینه پایینتر، کالای خود را در کشورهایی مانند چین و مکزیک تولید و به امریکا صادر کنند، لغو میکند و چنین باور و دیدگاه بینالمللی تجاری برای اولین بار در طول تاریخ امریکا از سوی رئیس جمهوری این کشور پی گرفته میشود لذا این دیدگاه اقتصاد داخلی بشدت معاهدات تجاری چندجانبه بینالمللی را از دید ترامپ به محاق میبرد اما نکته اینجاست که شاید در ظاهر این باور دربردارنده منافع ملی امریکا باشد اما مطمئناً گسستگی و نهایتاً سرگردانی تجاری را برای واشنگتن به واسطه پی گرفتن این عملکرد خواهد داشت هرچند که در دومین روز نشست، رهبران اقتصادهای بزرگ جهان درباره تجارت آزاد به توافقات نسبی در سایه «نقش ابزارهای حمایتی در پشتیبانی از تولید داخلی» دست یافتند و با این فرمولبندی، مباحث اجلاس گروه 20 از شکست قطعی نجات یافت اما پیگیری چنین نگرشی افتراقی از سوی واشنگتن در تجارت جهانی، تأثیرات سوء خود را بر نشست امسال داشت.
*اما محور چهارم به مسائل زیست محیطی اختصاص داشت؛ تأثیر نشست هامبورگ برای پیگیری و حل این مسئله را با توجه به خروج امریکا از پیمان پاریس چگونه میبینید؟
ترامپ از همان ابتدا یکی از نقدهای شدید خود را به اوباما به حضور در معاهده پاریس معطوف کرد چنانکه اوباما را درخصوص برجام هم به سیبل حملات خود تبدیل کرد. چرا که در راستای توضیحات قبلی ترامپ معتقد است، پایبندی واشنگتن به معاهده پاریس و الزامات زیست محیطی باعث محدود شدن واشنگتن در فعالیتهای تولیدی خواهد شد لذا با همین دید ترامپ از معاهده پاریس خارج شد و همچنانی که شما گفتید این مسئله باعث ایجاد تنش جدی با کشورهای اتحادیه اروپا شد اما تأثیر این دوره از نشست گروه 20 با توجه به اینکه از قطبهای تولیدکننده گازهای گلخانهای در جهان هستند، میتواند تأثیراتی نسبی برای کاهش میزان تولید گازهای گلخانهای در سطح جهانی داشته باشد و با توجه به اینکه برلین و مرکل نماینده مذاکرات زیستمحیطی با واشنگتن است شاید در آینده با بسترسازی که در این نشست صورت پذیرفت، بتواند واشنگتن و ترامپ را مجبور به رعایت و بازگشت به معاهده پاریس کند.
*نشست هامبورگ بالغ بر 120 میلیون دلار هزینه دربر داشت. با توجه به عدم الزامآور بودن خروجی این نشست جامعه جهانی به چه سمتی پیش خواهد رفت؟
امروز عرصه بینالملل شاهد بههم ریختگی روز افزونی است که متأسفانه به ضرر کشورهای جهان سوم و بویژه منطقه خاورمیانه است. چرا که دامنه مشکلات در سایه جنگها و تروریسم امروز این کشورها را گرفتار خود کرده است و هیچ کشوری عملاً قادر به حل بحرانهای خود نیست.
این شرایط امروز بسیار شبیه به دوران جنگ جهانی اول و دوم است چرا که در آن دوران هم جدایی کشورها به واسطه ناسیونالیسم رادیکال به سمت ناسیونالیسم تهاجمی و نهایتاً جنگ جهانی سوق یافت و امروز شخصی مانند ترامپ در جایگاه هیتلر زمانه میتواند کاتالیزور وقوع یک جنگ جهانی باشد.
لذا در بستر این نکات پیشبینی من این است که با ادامه این شرایط، کشورها به مهرههایی بدل خواهند شد که فقط در پی به دست آوردن منافع خود از هر طریقی خواهند شد و در این راه از تروریسم، ایجاد آتش فرقهای، قومی، مذهبی و نابود کردن سایر ملتها برای رسیدن به اهداف خود دریغ نخواهند کرد لذا برای به دست آمدن همبستگی و اتحاد مورد نظر برای رسیدن به صلح و ثبات جهانی این دست از نشستها میتوانند با بسترسازی، همگرایی جهانی برای حل بحرانها را امکانپذیر سازند.